و اما برای یادگیری بودجه بندی دانستن بعضی نکات ضروری است.
نکته 1: مازاد بودجه نوعی هزینه است.
رابرت کیوساکی می گوید پدر ثروتمندش به او گفت:مجبوری مازاد بودجه را به نوعی هزینه تبدیل کنی. معنی این عبارت این است که اگر زندگی مالی خود را به دو بخش درآمدها و هزینه ها و دو بخش دارائی ها و بدهی ها تقسیم کنید پس اندازها و سرمایه گذاریهارا بجای اینکه در قسمت دارائی های خود در نظر بگیرید باید آن را در قسمت هزینه های خود ثبت کنید و بجای اینکه به آنها اتکا کنید درآمد مازاد خود را بعنوان یک بدهی مانند قسط در نظر گرفته و ابتدا دستمزد خود را پرداخت کنید.
در این حالت شما هیچ اتکائی به آنها پیدا نخواهید کرد و پس اندازها و سرمایه گذاریها خودشان برای شما (در صورت بکارگیری صحیح آنها در جهت تولید دارائی) درآمدهای دیگری ایجاد خواهند کرد.
ثروتمندان ،طبقه متوسط و فقرا هر کدام با توجه به دانشها و دانسته های خود اولویتهائی را در زندگی خود دارند. مثلا اولویتهای اکثر افراد قشر متوسط به صورت زیر است:
اولویت اول:بدست آوردن شغلی با حقوق بالا
اولویت دوم: پرداخت رهن خانه و اقساط ماشین
اولویت سوم: پرداخت قبوض
اولویت چهارم:پس انداز و سرمایه گذاری
همانطوریکه می بینیم اولویت آخر قشر متوسط پرداخت به خود است در حالیکه ثروتمندان در اولویت اول پرداخت به خود را دارند .رابرت کیوساکی نیز پرداخت به خود را اولویت اول و نهایتا دوم افراد با هوش مالی بالا می داند.و توصیه اکید او هم قرار دادن پس انداز و سرمایه گذاریهایتان در قسمت هزینه بودجه بندی است. این نوع نگرش موجب ایجاد مازاد بودجه می گردد.
رابرت کیوساکی می گوید:اوایل زندگی که تازه ازدواج کرده بودیم مشکلات کسری بودجه زیادی داشتیم. یک دفتر دار استخدام کردیم که موظف بود کارها بودجه بندی و حساب و کتاب را انجام دهد.او طبق آنچه یاد گرفته بود وقتی درآمد می آمد ابتدا شروع به پرداخت اقساط،قبوض ،بدهی ها و… می کرد.طبیعی بود که دیگر پولی برای پس انداز و سرمایه گذاری باقی نمی ماند.او را توجیه کردیم که 30درصد درآمد را قبل از هر پرداختی بعنوان هزینه در نظر بگیرد و آن را در ستون دارائی قرار دهد.مثلا اگر 1000دلار درامد داشتیم و 1500دلار هزینه،او مجبور بود 300دلار آن را بعنوان هزینه،پس انداز کند و با 700 دلار هزینه های 1500دلاری را مدیریت کند.
او ابتدا زیر بار نمی رفت چرا که با دانسته هایش هیچ سنخیتی نداشت.او معتقد بود ابتدا باید بدهی دیگران را پرداخت کرد و سپس اگر پولی باقی ماند پس انداز شود.پس از مدتی توانستیم او را قانع کنیم.
تا مدتها پول کم می آوردیم.می توانستیم از دارائی هایمان بدهی ها را پرداخت کنیم ولی آن پول خودمان بود و نمی خواستیم از پول خودمان بدهی ها را پرداخت کنیم.
بنابراین مجبور شدیم از هوش مالی کسب درآمد استفاده کنیم.غرورمان را زیر پا گذاشتیم و از هر طریقی پول بدست می آوردیم.بازاریابی،مشاوره بازار یابی،مشاوره سرمایه گذاری و..
سپس پس اندازها را سرمایه گذاری کردیم و آپارتمان خریدیم و از اجاره آن توانستیم برای خود درآمد غیر فعال ایجاد کنیم.
(درآمد غیر فعال درآمدی است که بدون صرف وقت ایجاد می شود مانند سود سهام،کرایه آپارتمان و..)
وقتی بررسی می کنیم می بینیم اکثر قریب به اتفاق قشر متوسط و فقیر جامعه ما هم همین مشکلات را دارند و نوع نگرششان هم مانند دستیار رابرت کیوساکی است که معتقد بود ابتدا باید کل بدهی ها باید پرداخت شود و اگر چیزی باقی ماند پس انداز و سرمایه گذاری شود.
و اگر رابرت کیوساکی و امثال او متفاوت با آنچه همه می اندیشند و رفتار می کنند رفتار نمی کرد او هم فردی متوسط یا فقیر از جامعه خود بود که هیچ کس اسمی از او نشنیده بود.
رابرت کیوساکی می گوید ما پس اندازهایمان را در بانکها نگذاشتیم که با مختصر سودی که پرداخت می کنند روز به روز ارزش آن در مقابل دارائی ها کم شود بلکه آن را در طلا و نقره سرمایه گذاری کردیم که با گذشت زمان ارزش افزوده در آن ایجاد شود. و وقتی به ارزشی برابر خرید یک آپارتمان رسیدیم آن را به آپارتمان تبدیل کردیم .
نظرات شما عزیزان: